منوی اصلی
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 22
بازدید کل : 36321
تعداد مطالب : 6
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


ملت ایران در چند سال اخیر چند جنگ جهانی را اداره کرده است/ تبدیل شیعه و سنی عراق به یک قدرت بزرگ علیه آمریکا

* عراق شروع به نوسازی ارتش خود کرده است

سلامی با اشاره به اینکه عراق شروع به نوسازی ارتش خود کرده است ادامه داد: نخستین برکت حضور دشمنان در عراق تحولی است که در عراق اتفاق افتاده به گونه‌ای که شیعه و سنی به فکر این افتاده‌اند که باید به یک قدرت بزرگ علیه دشمنان تبدیل شوند.

این مسئول خاطرنشان کرد: آمریکا کوچک شده است و البته در مقابل قدرتی که به خداوند تکیه کند نمی‌تواند پیروز شود همین افراد پس از مدتی به یک طوفان علیه آنها تبدیل می‌شوند.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران اضافه کرد: در نهایت همین مردم عراق آفتی علیه منافع آمریکایی می‌شوند زیرا مستکبران آنقدر فاقد تدبیر و عقل راهبردی هستند که در آینده قدرت انباشته در سرزمین‌های مختلف منافع خودشان را به خطر می‌اندازد.

سلامی یادآور شد: دشمنان برای مسلمانان شأنی جز عقب‌ماندگی، وابستگی به دیگران، فقر و فساد قائل نیستند اما اسلام برای مسلمانان عزت، آزادگی، کرامت، شرف، رفاه اجتماعی و عدالت قائل است.

وی گفت: دنیای استکبار با همه ماهواره‌هایی که شبانه‌روز بر خانه‌ها و ذهن‌های مردم می‌تابد به دنبال این است که مسلمانان را پوچ کند و از این راه از سایت‌ها، نشریات، کارگردان‌های زبردست به کار می‌برد تا به جنگ با وحی، اسلام، قرآن و مسلمانان بپردازد.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران ادامه داد: تکفیری‌ها و وهابی‌ها ساخته دست انگلیسی‌ها هستند بنابراین دشمنان همه تلاش خود را به کار می‌برند تا فرصت حاکمیت در شئون مسلمانان را پیدا کنند.

* دشمنان آخرین مشعل‌های خود را برافروختند

سلامی با اشاره به اینکه دشمنان آخرین مشعل‌های خود را بر افروخته‌اند گفت: به فضل الهی این مکر سیاه دامن خود آنها را می‌گیرد زیرا ما تجربه داریم که دشمنان هر آتشی را بر می‌افروزند دامن‌گیر خودشان می‌شود به صورتی که زمانی صدام را علیه ایران تجهیز کردند و بعدها همین صدام علیه آمریکایی‌ها بلند شد.

این مسئول خاطرنشان کرد: مسلمانان بیدار هستند و دارای ایمان حقیقی، آگاهی، هوشمندی، بصیرت دینی، حس آزادی‌طلبی، استقلال‌خواهی و ... هستند و با جوشش و حرکتی که داشته‌اند انقلاب را به وجود آورده‌اند.

وی ادامه داد: مردم ایران توانستند به تدریج ارکان تسلط سیاسی استعمار را در هم بریزند و عمودهای مستحکم و متنوعی که برای تسلط سیاسی خود بر ملت برافراشته بودند با ظهور انقلاب اسلامی در هم فرو ریزند.

سلامی تصریح کرد: امام با انقلاب خود و ملت با تبعیت از امام ستون محکمی که دشمنان علیه ایران درست کرده بودند را در هم فرو ریخت و از آن روز به بعد نبرد علیه این قدرت جدید توسط دنیای استکبار آغاز شده است و آمریکا، شوروی، اسرائیل و ... همه تلاش خود را علیه این انقلاب به کار گرفتند و در نبرد با انقلاب اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند.

* ملت ایران در چند سال اخیر چند جنگ جهانی را اداره کرده است

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به اینکه ملت ایران در 8 سال دفاع مقدس تحریم‌های اقتصادی جهانی بدون پایان، تهاجم فرهنگی که دستگاه‌های قدرتمند استکبار علیه ایران به کار گرفته‌اند توانسته است چند جنگ جهانی را اداره کند، گفت: خوشبختانه ملت ایران توانسته با تکیه بر منویات و تدابیر مقام معظم رهبری و حضور مردم در همه صحنه‌ها پیروز شود.

این مسئول افزود: دشمنان همواره می‌خواهند غارتگر ثروت‌های مادی و معنوی جهان اسلام باشند تا موتور محرک تمدن رو به زوال خود را دوباره به حرکت در بیاورند و این یک آرمان واقعی در ذهن نظریه‌پردازان و دولتمردان دستگاه سلطه جهانی است.

وی خاطرنشان کرد: پایه‌های استعمارگران در دنیای اسلام و کشورهای مسلمان توسط یورش مردان مسلمان در هم فرو ریخته است و نابودی آمریکا در 8 سال دفاع مقدس که بیشتر یک افسانه برای مردم بود به واقعیت پیوست بنابراین دشمنان باید بدانند ملت ایران از هر زمانی هوشیارتر هستند و دست در دست هم تا آخرین قطره خون خود در مقابل مستکبران و دشمنان ایستادگی می‌کنند.


ملت ایران در چند سال اخیر چند جنگ جهانی را اداره کرده است/ تبدیل شیعه و سنی عراق به یک قدرت بزرگ علیه آمریکا

* عراق شروع به نوسازی ارتش خود کرده است

سلامی با اشاره به اینکه عراق شروع به نوسازی ارتش خود کرده است ادامه داد: نخستین برکت حضور دشمنان در عراق تحولی است که در عراق اتفاق افتاده به گونه‌ای که شیعه و سنی به فکر این افتاده‌اند که باید به یک قدرت بزرگ علیه دشمنان تبدیل شوند.

این مسئول خاطرنشان کرد: آمریکا کوچک شده است و البته در مقابل قدرتی که به خداوند تکیه کند نمی‌تواند پیروز شود همین افراد پس از مدتی به یک طوفان علیه آنها تبدیل می‌شوند.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران اضافه کرد: در نهایت همین مردم عراق آفتی علیه منافع آمریکایی می‌شوند زیرا مستکبران آنقدر فاقد تدبیر و عقل راهبردی هستند که در آینده قدرت انباشته در سرزمین‌های مختلف منافع خودشان را به خطر می‌اندازد.

سلامی یادآور شد: دشمنان برای مسلمانان شأنی جز عقب‌ماندگی، وابستگی به دیگران، فقر و فساد قائل نیستند اما اسلام برای مسلمانان عزت، آزادگی، کرامت، شرف، رفاه اجتماعی و عدالت قائل است.

وی گفت: دنیای استکبار با همه ماهواره‌هایی که شبانه‌روز بر خانه‌ها و ذهن‌های مردم می‌تابد به دنبال این است که مسلمانان را پوچ کند و از این راه از سایت‌ها، نشریات، کارگردان‌های زبردست به کار می‌برد تا به جنگ با وحی، اسلام، قرآن و مسلمانان بپردازد.

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران ادامه داد: تکفیری‌ها و وهابی‌ها ساخته دست انگلیسی‌ها هستند بنابراین دشمنان همه تلاش خود را به کار می‌برند تا فرصت حاکمیت در شئون مسلمانان را پیدا کنند.

* دشمنان آخرین مشعل‌های خود را برافروختند

سلامی با اشاره به اینکه دشمنان آخرین مشعل‌های خود را بر افروخته‌اند گفت: به فضل الهی این مکر سیاه دامن خود آنها را می‌گیرد زیرا ما تجربه داریم که دشمنان هر آتشی را بر می‌افروزند دامن‌گیر خودشان می‌شود به صورتی که زمانی صدام را علیه ایران تجهیز کردند و بعدها همین صدام علیه آمریکایی‌ها بلند شد.

این مسئول خاطرنشان کرد: مسلمانان بیدار هستند و دارای ایمان حقیقی، آگاهی، هوشمندی، بصیرت دینی، حس آزادی‌طلبی، استقلال‌خواهی و ... هستند و با جوشش و حرکتی که داشته‌اند انقلاب را به وجود آورده‌اند.

وی ادامه داد: مردم ایران توانستند به تدریج ارکان تسلط سیاسی استعمار را در هم بریزند و عمودهای مستحکم و متنوعی که برای تسلط سیاسی خود بر ملت برافراشته بودند با ظهور انقلاب اسلامی در هم فرو ریزند.

سلامی تصریح کرد: امام با انقلاب خود و ملت با تبعیت از امام ستون محکمی که دشمنان علیه ایران درست کرده بودند را در هم فرو ریخت و از آن روز به بعد نبرد علیه این قدرت جدید توسط دنیای استکبار آغاز شده است و آمریکا، شوروی، اسرائیل و ... همه تلاش خود را علیه این انقلاب به کار گرفتند و در نبرد با انقلاب اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند.

* ملت ایران در چند سال اخیر چند جنگ جهانی را اداره کرده است

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به اینکه ملت ایران در 8 سال دفاع مقدس تحریم‌های اقتصادی جهانی بدون پایان، تهاجم فرهنگی که دستگاه‌های قدرتمند استکبار علیه ایران به کار گرفته‌اند توانسته است چند جنگ جهانی را اداره کند، گفت: خوشبختانه ملت ایران توانسته با تکیه بر منویات و تدابیر مقام معظم رهبری و حضور مردم در همه صحنه‌ها پیروز شود.

این مسئول افزود: دشمنان همواره می‌خواهند غارتگر ثروت‌های مادی و معنوی جهان اسلام باشند تا موتور محرک تمدن رو به زوال خود را دوباره به حرکت در بیاورند و این یک آرمان واقعی در ذهن نظریه‌پردازان و دولتمردان دستگاه سلطه جهانی است.

وی خاطرنشان کرد: پایه‌های استعمارگران در دنیای اسلام و کشورهای مسلمان توسط یورش مردان مسلمان در هم فرو ریخته است و نابودی آمریکا در 8 سال دفاع مقدس که بیشتر یک افسانه برای مردم بود به واقعیت پیوست بنابراین دشمنان باید بدانند ملت ایران از هر زمانی هوشیارتر هستند و دست در دست هم تا آخرین قطره خون خود در مقابل مستکبران و دشمنان ایستادگی می‌کنند.



طلبه شهید علی خلیلی که در هنگام انجام فریضه امر به معروف ونهی از منکر از طرف اراذل واوباش از ناحیه گردن اسیب دیده و پس از تحمل یک سال رنج وسختی در سن20 سالگی در تاریخ3فروردین93 به ارزوی خود شهادت رسید.

 

 


سيد على حسینی خامنه‌اى فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌ و المسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در فروردین ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيد جواد خامنه‌اى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشه‌گير [...] زندگى ما به‌سختى مى‌گذشت. من يادم هست شب‌هايى اتفاق مى‌افتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مى‌كرد. [...] آن شام هم نان و كشمش بود.» 
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند: 
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.» 
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند. 
در حوزه علميه
ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند. 
درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند». 
ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند. 
 در حوزه علميه نجف اشرف
آيت الله خامنه اى که از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند. 
 در حوزه علميه قم
آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند: 
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند. 
 مبارزات سياسى
آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد کردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد». 
 همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)
آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شکنجه ها و تبعيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند. 
 دوّمين بازداشت
در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريکايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواک شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند. 
 سوّمين و چهارمين بازداشت
کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند. 
 پنجمين بازداشت
حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى نويسد: 
«از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا کرد». 
 بازداشت ششم
در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان 
که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند. 
 در تبعيد
رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را ديدند. 
 در آستانه پيروزى
درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشکيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند. 
 پس از پيروزى
آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازيم: 
٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357. 
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358. 
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358. 
٭ امام جمعه تهران، 1358. 
٭ نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359. 
٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358. 
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق. 
٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران. 
٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند. 
٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360. 
٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366. 
٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368. 
٭ رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.

آیت‌الله جوادی آملی می‌گوید: بر پایه برخى روایات، خوف از کشته‌شدن، از اسباب غیبت وجود مبارک ولىّ عصر(عج) است. ترس یاد شده هرگز «خوف مذموم» نیست که از ضعف نفس بر مى‌خیزد، بلکه هراسى عقلى است که امرى بس پسندیده و در برخى موارد لازم و ضرورى است.
خبرگزاری فارس: آیا امام زمان(عج) از کشته‌شدن خوف دارد+پاسخ آیت‌الله جوادی آملی
 به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری بسیج، سال‌هاست که امام عصر(عج) در پشت پرده غیبت به سر می‌برند و منتظران حضرتش ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها، سال‌ها و قرن‌های زیادی است که برای تحقق وعده الهی لحظه شماری می‌کنند، آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «امام المهدی(عج) موجود موعود» علاوه بر بیان فضائل منتظران به بازگویی اسرار غیبت حضرت حجت(عج) می‌پردازد که در ادامه می‌آید:
ترس از قتل
بر پایه برخى روایات، خوف از کشته‌شدن، از اسباب غیبت وجود مبارک ولىّ عصر(عج) است، چنان‌ که امام صادق(ع) فرمود: قال رسول الله(ص): لا بدّ للغلام من غیبة، فقیل له: و لم یا رسول الله؟ قال: یخاف القتل.
ترس یاد شده هرگز «خوف مذموم» نیست که از ضعف نفس بر مى‌خیزد، بلکه هراسى عقلى است که امرى بس پسندیده و در برخى موارد لازم و ضرورى است، ترس برخاسته از بستر خود دوستى که سبب گریز از خطر کردن به روز حادثه در مسیر حفظ دین و مکتب مى‌شود، ضعف نفسانى و صفتى ناپسند در برابر شجاعت است؛ امّا خوفى که سبب حفظ جان آدمى و هدر نشدن و بى‌اثر نمردن شود، ممدوح و عاقلانه، بلکه واجب است، زیرا مهم آن است که نثار خون نتیجه دهد و به ثمر بنشیند.
آنکه خون مى‌دهد اما به مثمر بودنش نمى‌اندیشد، متهور است نه شجاع، زیرا شجاعت در سنجیده عمل کردن و به جا کارزار کردن است، همان‌گونه که وجود مبارک على(ع) در اوضاع خاصى از خطر کردن و هدر دادن جان خویش و خاندان مکرم و یاران اندکش حذر کرد:
نگریستم و دیدم نه مرا یارى است و نه مدافعى و مددکارى جز کسانم که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم، پس خار غم در دیده خلیده چشم پوشیدم و گلو از استخوان غصه آب دهان را جرعه ‌جرعه نوشیدم و شکیبایى ورزیدم در خوردن خشمى که از حنظل تلخ‌تر بود و دل را از تیغ برنده، دردآورتر.
ایشان در حالى از کشته شدن دورى مى‌کردند که ترس از شجاعت حضرتش هراسناک بود و این رذیلت اخلاقى را همچون دیگر رذائل، زهره نزدیکى به حریم مقدسش نبود! چگونه چنین نباشد، جایى که آن حضرت در لیلة المبیت به تنهایى و بى‌هیچ سلاح و دفاعى در بستر رسول خدا خوابید، با آنکه مى‌دانست چهل مرد مسلح قصد حمله به آنکه در بستر آرمیده را دارند و به ‌طور طبیعى هر که را در آن بستر بیابند، به گمان پیامبر بودن به تیغ خواهند کشت! او چگونه از مرگ بهراسد که خود به عثمان بن حنیف نگاشت: اگر تمام عرب در صفى یگانه به جنگم آیند، هرگز به آن‌ها پشت نخواهم کرد.
گاه با حمله او دشمنان تار و مار مى‌شدند و به کوه‌ها پناه مى‌بردند و یکدیگر را به دورى از تیغش توصیه مى‌کردند، بلکه مى‌گفتند که گویا فرشته مرگ در جایى است که على آنجاست. شجاعت آن حضرت بدان پایه بود که پیامبر خدا(ص) در جنگ خیبر او را مهاجم بى‌فرار نامید و کافران را به حمله و دلاورى‌اش تهدید مى‌کرد.
بدین ترتیب مراد آن حضرت از ترس در این‌گونه روایات، ترس عاقلانه است که عین شجاعت است؛ نه ترس برخاسته از ضعف نفس، پس باید گفت که حضرت ولىّ عصر(عج) از آن ترسان‌اند که با ظاهر شدن در میان مردم، پیش از آنکه موعد الهى آن فرا رسد، حضرتش را به قتل رسانند و بدین‌سان با شهادت آخرین ذخیره الهى، دین حقیقى و غیر محرّف خدا رخت بربندد و واسطه فیض میان خالق و مخلوق قطع شود و امدادهاى الهى به شایستگانش نرسد و وعده حاکمیت صالحان محقق نشود و. . . .
این ترس نه از سر ضعف نفس بلکه عین تدبیر و نهایت شجاعت است و عمل به آن، واجب؛ به ویژه آن ذات مبارک، آخرین ذخیرۀ الهى است و همین سبب امتیاز ایشان از دیگر معصومان(ع) است، چرا که سایر ائمه(ع) چون شهید مى‌شدند، حجّت و معصوم دیگرى در زمین قیام مى‌کرد؛ اما وجود مقدس امام عصر(عج) آخرین حجّت و امام معصوم الهى است.
* رهایى از بیعت طاغوت‌ها
اسحاق بن یعقوب در نامه‌اش که به دست دومین نائب خاص حضرت ولى عصر(عج) محمد بن عثمان عمرى به آن حضرت رساند، در ضمن سؤالات خویش از حکمت غیبت پرسید و آن حضرت پاسخ فرمود: اما در خصوص علت غیبت پس؛ بدان که خداى سبحان مى‌فرماید: اى مؤمنان! از امورى نپرسید که چون هویدا گردند، اندوهگین مى‌شوید. همه پدرانم ناگزیر از بیعت طاغوت زمانشان بودند؛ اما من در حالى ظهور خواهم کرد که بیعت هیچ طاغوتى را بر گردن ندارم.
این روایت افزون بر آنکه بیان یکى از اسرار غیبت آن وجود مبارک است، نشان مى‌دهد که حضرتش در زمان ظهور، تمام طاغوت‌هاى عصرش را به اسلام ناب فرا مى‌خواند و اگر استنکار یا استکبار ورزند، با آنان مبارزه مى‌کند و بر سر احکام الهى با کسى مداهنه، مواهنه و سازش روا نمى‌دارد و این رهایى، خود از برکات غیبت آن حضرت است، وگرنه هیچ امام معصومى از بیعت با خلفاى ستم اموى، مروانى و عباسى خشنود نبوده است.
* افاضه تدریجى
بى‌شک، امام معصوم(ع) واسطه فیض خدا بر خلق است و حضور مشهودانه ایشان خود فیضى مضاعف است؛ اما این فیض‌رسانى با شرایط و مقدمات خاصى ملازم است که بدون آن‌ها موجود مستفیض یا از فیض محروم مى‌شود؛ یا از آن بهره تامّى نمى‌برد، زیرا رابطه میان موجود فیّاض و مستفیض سه گونه است:
1- فیاض و مستفیض توان اعطا و دریافت دفعى فیض را داشته باشند، همچنان که قرآن کریم در شب مبارک قدر بر قلب مقدس پیامبر گرامى اسلام(ص) نازل شد و مشام جان آن حضرت یکجا به شمیم وحى الهى مست فیض شد.
2-نه فاعل در اعطا تام باشد و نه قابل در استفاضه؛ همانند مادرى که طفلش را شیر مى‌دهد که نمى‌تواند تمام شیر دوره شیرخوارگى را یکجا در اختیار طفل بگذارد، همان ‌طور که کودک نیز نمى‌تواند سهمیه تمام مدت شیرخوارگى‌اش را دفعاً دریافت دارد که این عدم توانایى افاضه و استفاضه هر دو را تدریجى مى‌سازد.
3-فاعل در اعطا تامّ باشد؛ امّا قابل نتواند فیض را به‌ طور دفعى دریافت کند؛ مانند معلّمى که سال‌ها در رشته‌اى از علوم مانند ریاضى تحقیق و تدریس مى‌کند و مى‌تواند فرمولى اصلى به شاگردانش بیاموزد که چندین قاعده و فرمول فرعى ریاضى از آن استخراج شود و در اعطاى دانش خود با هیچ قید و شرطى روبه‌رو نیست؛ اما دانش‌آموزان هنوز بدان پایه از دانش ریاضى نرسیده‌اند که بتوانند قواعد و فرمول‌هاى فرعى مختلف را از همان یک فرمول اصلى استخراج کنند، در نتیجه نمى‌توانند از افاضه دفعى معلم استفاضه کنند.
براین اساس، سخن از تدریج اعطا و افاضه الهى، ناظر به عدم قابلیت مستفیض است نه نقص فاعل فیاض؛ و اشاره به تدریج افاضه در آیه إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ و آیات مشابه به این معنى است که دریافت فیض تدریجى در هر درجه، قابل را براى دریافت فیض بعدى مستعد مى‌کند، وگرنه افاضه دفعى آن فیض از سوى خداى سبحان مانعى نداشته و ندارد.
افاضه فیض تدریجى نیز براساس توان و استعداد قابل، دو گونه است: گاهى قابل توان جذب دفعى فیض الهى را ندارد؛ امّا مى‌تواند فیض تدریجى خداى سبحان را یا بى‌واسطه یا با کمترین وسایط فیض دریافت کند، همان‌گونه که معجزات انبیاى عظام و کرامات اولیاى کرام از این دسته‌اند و نزول مائده آسمانى براى حضرت مریم(س) شاهد این معناست: کُلَّمٰا دَخَلَ عَلَیْهٰا زَکَرِیَّا اَلْمِحْرٰابَ وَجَدَ عِنْدَهٰا رِزْقاً قٰالَ یٰا مَرْیَمُ أَنّٰى لَکِ هٰذٰا قٰالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشٰاءُ بِغَیْرِ حِسٰابٍ و عبارت بِغَیْرِ حِسٰابٍ گویاى ظهور فیض الهى بر طریقى غیر از روند معمول عالم طبیعت است، چرا که قانون عادى طبیعت بر وجود واسطه‌هاى فراوان در تحقق اشیاء جریان دارد، حال آنکه در چنین مواردى فیض الهى برخلاف قانون عادى و مبتنى بر حذف یا تقلیل واسطه‌ها ظهور مى‌یابد.
بنابر آنچه گذشت، برخوردارى از فیض حکومت صالحان، گرچه از سوى مبدأ فیاض بى‌گذراندن مقدمات مانع ندارد، قابل‌ها فاقد استعداد لازم براى دریافت جمعى فیض و تابع شرایط، مقدمات و زمینه‌هاى لازم‌اند، به‌گونه‌اى که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیایند، نمى‌توانند به این فیض الهى برسند و از شرایط اساسى استقرار حکومت صالحان، پرورش انسان‌هاى صالح و ایجاد آمادگى در مردم براى پذیرش حکومت عادلانه جهانى است که غیبت امام معصوم عصر(عج) براى تحقق این شرایط است.



صفحه قبل 1 صفحه بعد